English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4147 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
warm boot U فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kinematics U فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
starting procese U فرایند راه اندازی
shutdowns U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
shutdown U دستوری که ویندوز را خاموش میکند و در صورتی که PC سازگار داشته باشد , کامپیوتر را هم خاموش میکند
flash U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed U روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
process control computer U کامپیوتر کنترل فرایند
power down U خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
signing on U فرایند ایجاد یک ارتباط مابین کامپیوتر و استفاده کننده
page in U فرایند رفت و برگشت نامه یاداده از دیسک به حافظه اصلی کامپیوتر
to keep silence U خاموش بودن
instructional computing U فرایند اموزشی تدریس مراحل گوناگون علم کامپیوتر وپردازش داده به افراد
page out U فرایند رفت و برگشت نامه هایا داده از حافظه اصلی کامپیوتر به دیسک
power U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powers U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powering U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
powered U خاموش کردن منبع الکتریسیته کامپیوتر یا قطعه الکترونیک دیگر
to be fooled U فریب خورده بودن
to be deluded U فریب خورده بودن
job to job transition U فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
to lie low U در باب کارخود خاموش بودن
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
rethinking U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethink U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethinks U دوباره مورد تفکر قرار دادن
rethought U دوباره مورد تفکر قرار دادن
nonetheless U بااین وجود
bobbing U فریب دادن
dissimulates U فریب دادن
deceive U فریب دادن
gulls U فریب دادن
cheated U فریب دادن
gull U فریب دادن
beguiled U فریب دادن
cheat U فریب دادن
cheats U فریب دادن
bob U فریب دادن
hums U فریب دادن
hum U فریب دادن
diddling U فریب دادن
diddles U فریب دادن
diddled U فریب دادن
diddle U فریب دادن
fool U فریب دادن
shortchange U فریب دادن
deceiving U فریب دادن
hornswoggle U فریب دادن
hummed U فریب دادن
dissimulating U فریب دادن
deceived U فریب دادن
deceives U فریب دادن
thimblerig U فریب دادن
fooled U فریب دادن
doin U فریب دادن
deluding U فریب دادن
mislead U فریب دادن
illude U فریب دادن
baffle U فریب دادن
bluff U فریب دادن
hoodwink U فریب دادن
mystify U فریب دادن
befool U فریب دادن
hocus U فریب دادن
practise deceit [British] U فریب دادن
deludes U فریب دادن
delude U فریب دادن
beguiles U فریب دادن
feed someone a line <idiom> U فریب دادن
impose upon U فریب دادن
bobs U فریب دادن
fooling U فریب دادن
practice deceit [American] U فریب دادن
dissimulated U فریب دادن
fools U فریب دادن
cozen U فریب دادن
dissimulate U فریب دادن
beguile U فریب دادن
neevertheless U بااین وصف معهذا
statitizing U فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
harder U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hardest U که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
jape U طعنه فریب دادن
deceives U فریب دادن حریف
deceived U فریب دادن حریف
deceive U فریب دادن حریف
jink U فریب دادن حریف
deceiving U فریب دادن حریف
I must make do with this low salary. I must somehow manage on this low salary. U بااین حقوق کم باید بسازم
dissimulates U دورویی کردن فریب دادن
mump U زیر لب گفتن فریب دادن
humbugs U فریب دادن بامبول زدن
dissimulate U دورویی کردن فریب دادن
dissimulated U دورویی کردن فریب دادن
dissimulating U دورویی کردن فریب دادن
humbug U فریب دادن بامبول زدن
misleads U باشتباه انداختن فریب دادن
hoodwinked U فریب دادن اغفال کردن
to entice a person into U کسی را فریب دادن یا اغواکردن
mislead U باشتباه انداختن فریب دادن
hoodwinking U فریب دادن اغفال کردن
hoodwinks U فریب دادن اغفال کردن
hoodwink U فریب دادن اغفال کردن
startup disk U فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
victimize U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimized U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
To pull the wool over someones eyes . U سر کسی را شیره مالیدن ( فریب دادن )
victimising U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised U دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
to turn off U خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
dark bulb U نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
fob U فریب دادن جیب جلیقه مخصوص ساعت وغیره
undeceive U مبرا از فریب و تزویر کردن از فریب اگاهانیدن
look off U فریب دادن مدافع با نگاه به سمت مخالف پیش از پرتاب توپ
Turing test U بررسی هوشمند بودن کامپیوتر
freedoms U قار بودن به بررسی رکوردهای کامپیوتر
freedom U قار بودن به بررسی رکوردهای کامپیوتر
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
accessed U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accesses U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
accessing U مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایلهای ذخیره شده
access مجاز بودن به استفاده از کامپیوتر و خواندن و تغییردادن فایل های ذخیره شده
minicomputer U کامپیوتر کوچک با محدوده دستوران و توان پردازش بیشتر از ریز کامپیوتر ولی غیرقابل مقایسه با سرعت و فرفیت ارسال داده کامپیوتر main frame
upload U 1-ارسال فایلهای داده یا برنامه از یک کامپیوتر کوچک به CPU اصلی . 2-ارسال فایل از یک کامپیوتر به BBS یا کامپیوتر میزبان .
external U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
externals U که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
mini U کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
load U قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
loads U قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
joysticks U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
joystick U با حرکت دادن دسته ایستاده در پورت ورودی /خروجی کامپیوتر
literacy U اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
accuracy U کل تعداد بیتهایی که برای نشان دادن یک عدد در کامپیوتر به کار می رود
remoter U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remotest U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
remote U نرم افزاری که روی کامپیوتر محلی اجرا میشود و یک کامپیوتر راه دور تا به کاربر امکان کنترل کامپیوتر راه دور را بدهد
overscan U از دست دادن متن در پایان خط وقتی که کامپیوتر ومانیتور بدرستی با هم سازگار نیستند
abler U اماده بودن ارایش دادن
go U روی دادن بران بودن
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
goes U روی دادن بران بودن
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
minds U تذکر دادن مراقب بودن
mind U تذکر دادن مراقب بودن
able آماده بودن آرایش دادن
minding U تذکر دادن مراقب بودن
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
ablest U اماده بودن ارایش دادن
adapts U وفق دادن موافق بودن
adapting U وفق دادن موافق بودن
denotes U علامت بودن معنی دادن
denoted U علامت بودن معنی دادن
denote U علامت بودن معنی دادن
to keep one's temper U متین بودن نشان دادن
matches U وصلت دادن حریف کسی بودن
match U وصلت دادن حریف کسی بودن
debunk U توخالی بودن چیزی را نشان دادن
to lose one's temper U متین بودن خونسردی نشان دادن
inquiries U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
inquiry U ترمینالی که برای دستیابی و پاسخ دادن به فایلهای ذخیره شده روی کامپیوتر دور به کار می رود
grid ticks U علایم مخصوص نشان دادن چندشبکهای بودن نقشه
suspend U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspending U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
suspends U دستوری که هنگگام اجرای ویندوز استفاده میشود در کامپیوتر laptop باتری برای نشان دادن تمام قط عات الکترونیکی آن
underlain U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlie U در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
intestable U وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
recollection U تفکر
recollections U تفکر
poneration U تفکر
thinking U تفکر
contemplation U تفکر
ponderation U تفکر
meditation U تفکر
reflection U تفکر
self contemplation U تفکر
reflexion U تفکر
dump U تفکر
cerebration U تفکر
ebcdic U کد کامپیوتربرای نشان دادن یک الگوی خاص از هشت بیت باینری یک کد 8 بیتی که برای نمایش اطلاعات در کامپیوتر مدرن بکار برده میشود
slaves U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slaved U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
slave U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
load module U یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
slaving U کامپیوتر ثانوی راه دور یا ترمینال که با کامپیوتر مرکزی کنترل میشود
assembler U اسمبلی که کد ماشین را از یک کامپیوتر در حین اجرای کامپیوتر دیگر تولید ی کند
literate U قادر به فهمیدن اصط لاحات مربوط به کامپیوتر و نحوه استفاده از کامپیوتر
speculated U تفکر کردن
chew U تفکر کردن
chewed U تفکر کردن
chews U تفکر کردن
meditating U تفکر کردن
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
2In someone bad (or good) books.
2In someone bad (or good) books.
3midas touch
1What it means in slang term " I'm sleeping in truck" ?
1to take a spell at whell
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com